کیاناکیانا، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 11 روز سن داره

کیانا

روزای تکراری

1392/9/18 10:30
نویسنده : افضل
275 بازدید
اشتراک گذاری

سلام

دخترم گاهی اوقات دلمون میگیره اینقدر که هیچکس و هیچ چیز نمیتونه باهاش راه بیاد. همه چیز داری ولی راضی نمیشی باز .تلفنم میزنی به یه نفر میگی شاید دلت تنگ صدای اونه ولی نه ! بازم سنگینی میکنی رو زمین ،بعد میری سر رویا و خیال پردازی میگی کاش بال داشتم میپریدم .خوب بعدش چی بالاخره که باید دوباره بشینی رو زمین پس چیکار کنم ؟

اصلا تکراری شدم ! از هر روز خودم خسته شدم .برای خودت برنامه ردیف میکنی....کاش برم انقلاب و چند تا کتاب بگیرم و بخونم ،کاش برم استخر کنار خونه اسم بنویسم ،کاشکی میرفتم زبان رو ادامه میدادم چندتا غذای عجیب و غریب سرچ میکنی میگی رفتم خونه درست میکنم،میرم اون لباسی رو که دیروز دیدم پشت ویترین رو میخرم  و......... آه ه ه ه ه نه بازم میبینی توان این همه کارم داشته باشی وقتشو نداری. بعد همه چیزو میذاری کنار و پیش خودت میگی مگه کتابایی که خریدی خوندی؟ کلاسی که ثبت نام کردی رفتی ؟ چیزایی که خریدی ذوقشون از سرت نرفت؟ پس مشکل از من نیست از روزاست که خیلی زود میگذره و من به هیچ چیز بغیر از کار خونه و تو و سر کارم نمیرسم .به هر کی میگم همه میگن ماهم همینطوریم . پس من خودم به یه نتیجه ای رسیدم کاش همیشه شب بود اونوقت وقت واسه همه کارام داشتم آخه وقتی آخر شب همه کارامو میکنم میبینم الان وقت دارم دیگه برم سراغ خودم ولی چند دقیقه بیشتر طول نمیکشه که در همین افکار ساعت زنگ صبح رو میزنه .همونجور که بی موقع بیدارم میکنه بهش میگم وای مگه به این زودی صبح شد...........

عزیزم هر وقت بزرگ شدی و مثل من دلت گرفت بیا پیش خودم بالاخره یه راهی واسه تو پیدا میکنم زیاد نرو تو فکر.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به کیانا می باشد