کیاناکیانا، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 16 روز سن داره

کیانا

دخترم با  وجود تو میتوانم دنیا را یک دستی فتح کنم

 

 

بشرطی که دست دیگرم را تو گرفته باشی

اولین پیانوی کیانا

سلام کیانا خانوم امروز 24 شهریور 1400 تو الان نه سال و نیم داری و بالاخره بعد سه سال نوازندگی برات پیانوی مورد علاقه اتو با انتخاب خودت خریدیم کلی ذوق داری و هنوز از کلاس نیومدی که ببینیش دوست دارم ده دقیقه دیگه که میرسی سوپرایز شدنتو فیلم بگیرم من تمام دنیا رو بهم میریزم تا بتونم آرزوهای کوچیک تو رو برآورده کنم .تو بهترین نوازنده پیانو میشی و من مطمئنم به آرزوم میرسم . دوستدار تو مامان افضل
24 شهريور 1400

کیانای همه کاره☺️

سلام کیانا خانم که الان بزرگ شده دست انداخته دور گردنم و کنارم نشسته داره میخونه که چی مینویسم امشب دندون نیش کیانا با کلی استرس (خودش میگه نهمین دندونش بود )توسط بابا امیرحسینش کشیده شد . کیانا الان حرفه ای پیانو میزنه اونم چه آهنگایی، نقاشی میکشه چه نقاشیایی و به علت کرونا تو خونه قرنطینه شده ، شبا تا دیروقت بیداره و با باباش فیلم میبینه چون روزا تا ۱۲ ظهر میخوابه ، چون ساعت رو خیلی خوب یاد گرفته بهش قول داده بودم و اولین ساعتشو براش خریدم😍(۱۰ مرداد). خیلی وقته به علت های مختلف نتونستم از بزرگ شدنش بنویسم ولی هر روز که میگذره بیشتر میفهمه و بیشتر درک میکنه .💙 میخواد زود بزرگ شه کلی آرزو داره و میخواد...
20 مرداد 1399

اولین ها

سلام به گرمی این روزهای خوب تکرار نشدنی . سلام به زندگیم کیانای عزیزم دیروز برای اولین بار با کیانا رفتیم سینما یهو یادم افتاد از اولین های کیانا خیلی وقته چیزی ننوشتم و ثبت نکردم هی پیش خودم فک کردم حیف شد ولی حافظه است دیگه آدم نمیتونه بهش اعتماد کنه هیچوقت . 20/مرداد/97 اولین روز سینمایی کیانا با فیلم هزارپا بعد از کلاس موسیقیت بود که حدود 10 دقیقه دیر رسیدیم. من و کیانا و امیرحسین(سانس 19:15)سینما میلاد تهران ردیف 6 . 20/اردیبهشت/97 اولین شب تئاتر کیانا با تئاتر روحش بالاست خودش اینجاست امیر حسین ماموریت بود با عمه و مهرانه و علیرضا (سانس 21:30) سالن اریکه ایرانیان. 3/مرداد/97 اولین روز کلاس ورزش کیانا (زومبا) چهارشنبه ساعت...
21 مرداد 1397

گذر زمان

امروز  11 تیرماه سال 1397 زمان به سرعت باد میگذره من هر روز مسن تر و تو هر روز بزرگتر و زیباتر میشی امروز روز سنجش واسه مدرسه اته دوشنبه هفته پیش(3 تیرماه) با بابا امیر رفتیم واسه ثبت نام کلاس اولت خیلی هیجان داشتیم و اضطراب . الان دقیقا اینقدر بزرگ شدی که 4 تا از دندوناتم افتاده که سومی و چهارمی تو  اردیبهشت و خرداد  امسال افتادن و دوتاشونو خودت در آووردی. روزی که واکسن 18 ماهگیتو میزدم اینقدر خوشحال بودم که تا 6 سالگی واکسن نداری و اون روز اصلا فک نمیکردم به سرعت روزا سپری میشن و تو مجبوری با اینهمه کلک که ترس نداره درد نداره و... واکسن بزنی  (دوم خرداد 97)که بعدش دقیقا 3 روز تب شدید و تورم و دردش اصلا فرا...
11 تير 1397

دومین دندون شیری

این مطلبو هم در زمان خودش یادم رفت بهت بگم که دومین دندون شیریت 26 شهریور 96 (کیف و جامدادی ) گذاشتمشون یه جای امن . ...
3 بهمن 1396

پیش دبستانی

امسال بعلت تعمیرات پیش دبستانیتون یک کم دیر باز شد یعنی اواسط آبان پاتو گذاشتی تو پیش دبستانی و الان چند ماهی میشه که بزرگ و خانم میای هر روز صبح با من و ظهر برمیگردیم خونه. حسابی خسته میشی.بجز شعر و انگلیسی و اعداد، آیت الکرسی رو خیلی خوب یاد گرفتی و خیلی هم سریع . خودم باعات جدول سودوکو کار کردم و با هزار جور راه حل اونم یاد گرفتی . هر شب من میشم شاگرد تو میشی معلم و هر چی که یاد گرفتی رو به من یاد میدی. کلا زمان قشنگیه .دیشب موقع خواب گفتم کیانا من سنم از سی گذشته دیگه افتادم تو سراشیبی عمر خیلی حرف خوبی بهم زدی  که دوتامونو میخکوب کردی .گفتی الان رو زندگی کنید که جوونید ولش کنید پیری رو .امروزم که ششمین روزیه که خونه موندی تا سرماخو...
3 بهمن 1396
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به کیانا می باشد