کیاناکیانا، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 11 روز سن داره

کیانا

معجزه 2 سال

1392/12/14 13:09
نویسنده : افضل
298 بازدید
اشتراک گذاری

سلام بر دختر 2 ساله ام.تمام زندگیمو تو این دو سال زیبا کردی و هر روز که از سر کار میام خونه و میبینمت انگار روزها ازت دور هستم  و لذتی داره دیدنت که با هیچ چیز عوضش نمیکنم.

این دو سال خیلی زود گذشت و یکی از زیباترین دلیل هاش این بود که بودن کنارت لذت و آرامش میداد بهم .کیانای عزیزم که هنوز اسمتو نمیتونی قشنگ تلفظ کنی و به خودت میگی آنا جون ،خیلی تو این دو سال اتفاقا افتاد ،خوب و بد،بدهاشو به خاطر  وجود تو از خودم رد کردم و خوبهاشو  بهتر کردم واسه خودم. همه چیز توی این دنیا به تو ربط داده میشه .

شبهایی که مریض میشدی منم تمام روز سر کار بی روح بودم ، انگار اصلا نبودم و هر روزم ده روز میگذشت.و روزایی که با گریه ازم جدا میشدی بهت هی سر کار زنگ میزدم .پیش خودم میگفتم نکنه از دستم ناراحت باشه و برم خونه قهر باشه باهام ولی تو خیلی پاکی تو فرشته ای و از جنس ما نیستی .کیانا بعضی اوقات اینقدر کلمات و جملات رو برات تکرار میکردم که تو فقط بتونی یه حرف از اون همه بگی و منم خوشحال شم که تو داری کم کم بزرگ میشی . حالا دیگه راه افتادی و جمله میگی بهم . قشنگ حرفاتو میفهمم .فقط خودم میفهمم تو چی میخوای و چی میگی .آرزوی همچین روزی رو داشتم که خواسته هاتو بدونم .الان دیگه میدونم چی میخوای،از بیرون که بیام .بادکنک ! شکلات ! پسته .خیلی قشنگه فقط خودم اینا رو درک میکنم که می نویسم.آره فقط من اینا رو میفهمم که با گرفتن دستات راه رفتنو یادت دادم و یکی از آرزوهای بزرگم بود . من فقط از هم صحبتی باهات لذت میبرم که ساعتها و روزها باهات کلمات رو تمرین کردم . از شعر خوندنت اگه صد با یه توپ دارم قلقلیه رو بخونی خسته ام نمیکنی و ناراحت نمیشم.آره مامان جونم که قشنگ ترین کلمه است  برام  که منو صدا میزنی .خیلی دوست دارم اونقدر که اندازه دنیا براش خیلی کمه.به نظرم هیچ کس به اندازه ای که با تو خاطره دارم با من اینهمه خاطره نداره .این چند خطو که مینویسم دنیایی از رویدادهایی که با هم داشتیم از ذهنم رد میشن که الان نمیشه همه اون خاطراتو بنویسم.

سی دی دیدنت و عوض کردن اون توی دی وی دی از همه بیشتر دیگران رو متعجب میکرد.پسته خوردنت ،حمام کردنت ،سلام کردنت به همه حتی کسایی که نمیشناسی و مهربونیت و قانع کردنت سر هر موضوعی و قبول کردنت اگه حتی به ضررت تموم شه و خوابوندن عروسکت روی پات و با گوشی بازی کردن و سر در آوردن از همه چیز گوشیم و....

دو سال شد و جمعه تولدته برات وقت آتلیه و سفارش کیک دارم .دوست دارم زود اون روز قشنگ بیاد.

تا شنبه که بیام از خاطرات روز تولدت بنویسم بای بای یا بقول خودت سیدافظ.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به کیانا می باشد