ترس از واکسن
سلام جوتو !
راستی شنبه باید ببرمت واکسن یک و نیم سالگیتو بزنم خیلی میترسم چون تنهایی باید ببرمت و الان بزرگ شدی نسبت به قبل و ممکنه تکون بخوری و پات درد بگیره. شنبه رو مرخصی میگیرم که کنارت باشم شایدم یکشنبه هم موندم پیشت دوستام میگن یک روز تب میکنه بچه ات !ولی نگران نباش من که پیشت باشم همه چی حله!
(راستی نگفتم من و باباش کیانا رو جوتو صدا میزنیم تو خونه )
کیانا این شعرو که خیلی دوست دارم رو برات مینویسم :
یک روز رسد غمی به اندازه کوه
یک روز رسد نشاط به اندازه دشت
افسانه زندگی چنین است عزیز
در سایه کوه باید از دشت گذشت
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی