کیاناکیانا، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 16 روز سن داره

کیانا

ترس از واکسن

سلام جوتو ! راستی شنبه باید ببرمت واکسن یک و نیم سالگیتو بزنم خیلی میترسم چون تنهایی باید ببرمت  و الان بزرگ شدی نسبت به قبل و ممکنه تکون بخوری و پات درد بگیره. شنبه رو مرخصی میگیرم که کنارت باشم شایدم یکشنبه هم موندم پیشت دوستام میگن یک روز تب میکنه بچه ات  ! ولی نگران نباش من که پیشت باشم همه چی حله! (راستی نگفتم من و باباش کیانا رو  جوتو صدا میزنیم تو خونه ) کیانا این شعرو که خیلی دوست دارم رو برات مینویسم : یک روز رسد غمی به اندازه کوه یک روز رسد نشاط به اندازه دشت افسانه زندگی چنین است عزیز در سایه کوه باید از دشت گذشت   ...
12 شهريور 1392

هدیه آسمونی

سلام کیانا یه هدیه اسمونی بود که خدا به من و باباش داد .قبل از اومدن این عروسک قشنگ نمیدونستم اینقدر بچه دار شدن لذت داره. عسلم دوست دارم یه روز که بزرگ شدی و خدا به تو نی نی داد یاد این حس قشنگی که الان دارم بهت میگم بیفتی و تو هم این حسو درک کنی   .... ... حالا میخوام کم کم از امروز خاطرات قشنگ با تو بودن رو بنویسم تا وقتی که بزرگ شدی خودتم بخونیش!     ...
9 شهريور 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به کیانا می باشد