ترس از واکسن
سلام جوتو ! راستی شنبه باید ببرمت واکسن یک و نیم سالگیتو بزنم خیلی میترسم چون تنهایی باید ببرمت و الان بزرگ شدی نسبت به قبل و ممکنه تکون بخوری و پات درد بگیره. شنبه رو مرخصی میگیرم که کنارت باشم شایدم یکشنبه هم موندم پیشت دوستام میگن یک روز تب میکنه بچه ات ! ولی نگران نباش من که پیشت باشم همه چی حله! (راستی نگفتم من و باباش کیانا رو جوتو صدا میزنیم تو خونه ) کیانا این شعرو که خیلی دوست دارم رو برات مینویسم : یک روز رسد غمی به اندازه کوه یک روز رسد نشاط به اندازه دشت افسانه زندگی چنین است عزیز در سایه کوه باید از دشت گذشت ...
نویسنده :
افضل
11:55