کیاناکیانا، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 11 روز سن داره

کیانا

بدون عنوان

1393/2/30 10:45
نویسنده : افضل
119 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیز دلم کیانا جون

اینبار که مینویسم دیگه فاصله زیادی با هم نداریم .الان تو مهد کودک کنار خودمی دیگه .خیلی صبح ها گریه میکنی وقتی میخوان بگیرن تو رو .خیلی بامزه میگی افضل جون دوست دارم خاله رو دوست ندارم ولی چاره ای نداریم گلم باید از این به بعد روی پای خودمون وایسیم نباید به کسی تکیه کنیم تازه تو هم یه روز از من جدا میشی و میری سراغ زندگیت و منو تنها میذاری اون روزی که من به تو خیلی نیاز دارم ،درست مثل الان که تو خیلی به من نیاز داری...ولی فقط به خاطر خودت و اینده ات میام اینجا خوشکلم.شاید کم کم عادت کنی کاش زودتر این اتفاق بیفته و تو اینقدر اذیت نشی و منم با خیال راحت بیام سر کار.

امروز چهارمین روزیه که میری مهد ولی روز به روز بدتر میشی و بهتر نمیشی .خدا میدونه خودم خیلی ناراحتم دارم دنبال یه مهد نزدیک محل کار بابا امیر میگردم تا شاید برات بهتر بشه.

فعلا باید برم میام دوباره.........

پسندها (1)

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به کیانا می باشد